باید برای جانفشانیشان واژه ای بهتر جست ۰ غیرازاین انصاف نیست۰ پدر به چه عهدی چنین وفادار مرا به امان خدا رها کردی ?! که رفتی درحالیکه من هنوز درخواب ناز بودم ?باکه اینچنین عاشقانه عهدبسته بودی که حتی وقت دیدن آخرم را نداشتی?!

پدر بخدا من حتی دستهای سوخته ات را هم منتظرم  ۰ حتی روی خسته وغمگینت وچشم های همیشه نگرانت از هزاران درد بی درمان این روزگار در زبانه های آتش گیرکرده را منتظرم ۰پدر تورا به خدا اینچنین رهایم نکن۰ 

پدر تورا به خدا به آهن های تلمبار شده از آواری که در آن پنجشنبه سیاه برسر ت ریخت حتما بگو که چشمهای انتظار کودکیم را رحم کنند!

به دیوارهای عظیمی که دربرابر عظمت ایثارتان فرو ریختند بگو که کودکت یعنی من تحمل بی پدری را ندارم! شاید دلشان به حالت سوخت! اما آنها که دل ندارند! اما آنها که دل شکسته نمیشناسد!  شنیده ام آنها نیز سالیان سال دردهای زیادی تحمل کرده اند!

گویا از دردزیادشان با اشتیاق پدر دردمندم را در آغوششان فشرده اند!

پدر من نمی خوابم برگرد۰ برگرد تا لباسهای سوخته ات را که شاهد جانفشانیهایت در آتش وخاکستر ودود بود را تماشا کنم وبر شجاعتت افتخار کنم!  پدر تاقیامت منتظرت می مانم !آخر با من خدا حافظی نکرده ای!

زبان حال فرزند آتش نشان ایثارگر درفاجعه ساختمان پلاسکو