پیش از انسان، خورشید بود، زمین بود. زمین برگرد خود می‌گشت، و برگرد خورشید نیز. که این قانون آفرینش بود، و آفریننده خواسته بود، و زمین و خورشید ذره‌هائی از بی‌تمامی کیهان.

انسان آمد. بر زمین نشست. از آن هنگام که اولین دم فرو برد، و برآورد و اندیشید – چون وجود داشت – و از نخستین گاه که زیستن آغاز کرد، طبیعت را و محیط را، با خود و دربرابر خود دید.

خورشید را دید که برآمد. انسان هر چشم که برهم زد، خورشید را دید که پیش‌تر آمد و بالاتر. و بعد فروشد، شب شد، و صبح بازآمد.

در هر نقطه از زمین، اگر انسانی بود، روز را، و شب را – و این تکرار و توالی را – و مدت شب و روز را به گونه‌ای دید، که محیط و طبیعت آن نقطه خواسته بود. اما به هرگونه که بود، توالیش دریاد انسان ماند. و این همه تعبیر و توجیه را از زمین و خورشید و طبیعت، در ادیان و اساطیر و فلسفه، از نیروی کنجکاوی، علت‌خواهی و علت‌جوئی انسان داریم. تا برسد به توجیه علمی از همه پدیده‌ها.

انسان دید که بسیاری پدیده‌های محیطی و طبیعی تکرار میشود. و این تابع نظمی دقیق – و بسیار دقیق – است.

یک وقت باران می‌بارد، گیاهان میرویند، میوه‌هائی خاص بیرون می‌آیند. بعد هوا کم‌کم گرم می‌شود. پس از چندی برگها می‌ریزند. بعد سرما و برف و بوران است. سپس دوران سرما به سر میآید و گل‌ها می‌شکفند.

در هر نقطه این توالی به‌گونه‌ای است. چه هر منطقه از زمین قلمرو عوامل طبیعی خاصی است، که شرایط ویژه‌ای را می‌آفریند. اگر تابستان در ایران فصل خشکی و سوزندگی است در هندوچین هنگام باران‌های موسمی است.

برای تقسیم زمان، بشر طبیعت را به کار گرفت، و قراردادها را براساس آن بنیان کرد. و از این جا، در این خاک داریم « سال شمسی » یا « خورشیدی » راکه برگردش خورشید نهاده است. چشم بر اندیشه‌ی بلند « ابوریحان بیرونی » است، که می‌گوید : « سال طبیعی عبارت است از آن مدت که اندر او یکبار گردش گرما، و سرما، و کشت و زه به تمامی بود. و آغاز این مدت از بودن آفتاب است از فلک البروج تا بدو باز آید. و زینجهت به آفتاب منسوب کرده آمد این سال (۱).»

سال ایرانی در قدیمی‌ترین شکل خود به دو قسمت تقسیم میشده : زمستان ده ماهه = زیم، و تابستان دوماهه = هما(۲) که به اعتقاد … هارلز (Charles de Harlez ) این تقسیم هند و اروپائی است. و آن گاه که آریائی‌ها در ایران زمین ساکن شدند، این فصل به تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه تغییر کرد. چه در این سرزمین فصل گرما از فصل سرما بمدت افزون‌تر است.

به اعتقاد مرحوم تقی‌زاده « سال ایرانی از اول بهار شروع می‌شده است»(۳) و هر سال به « چهار فصل سه ماهه تقسیم می‌شده که اسامی آن‌ها به پهلوی چنین است : وهار (= بهار)، هامین (= تابستان)، پاتیژ (= پائیز)، و زمستان»(۴)

در تقویم اوستائی هرسال دوازده ماه بوده و هرماه سی شبانه روز. پنج روز هم – بی‌آنکه در حساب ماه آید – به آخر یکی از ماه‌ها افزوده می‌شد، که « وقتی در آخر ماهی بوده، که قبل از دی ماه واقع بوده است».

این پنج روز را نام‌های مختلفی است:

اندرگاه « یا گاه »، « و هیجیک »، « وهیژک »، « بهیزک »، « پنجه دزدیده » و « خمسه مسترقه ».

در بعضی مناطق ایران که هنوز حساب عمرشان را با « گاه شماری » سنتی ایرانی میدارند، پنجه اندر گاه را به حساب می‌آورند، بویژه در مازندران.

« ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و «شنبه» یا «شنبد» یک واژه بابلی است که به دسیاری تازیان به ایران رسیده است»(۵) و هر دوازده ماه نزد آنان بی‌کم و کاست سی روز بود و هر روز بنام یکی از ایزدان خوانده میشد :

روز اول هر ماه  = هرمزد

روز دوم هر ماه = بهمن

روز سوم هر ماه  =  اردیبهشت

روز چهارم هر ماه  =  شهریور

روز پنجم هر ماه  =  اسفندارمذ

روز هفتم هر ماه  =  خرداد

روز هشتم هر ماه =  دی به آذر

روز نهم هر ماه  =  آذر

روز دهم هر ماه  =   آبان

روز یازدهم هر ماه  =  خور

روز دوازدهم هر ماه  =  ماه

روز سیزدهم هر ماه  =  تیر

روز چهاردهم هر ماه  =  گوش (جوش)

روز پانزدهم هر ماه  =  دی به مهر

روز شانزدهم هر ماه  =  مهر

روز هفدهم هر ماه  =  سروش

روز هجدهم هر ماه  = رشن

روز نوزدهم هر ماه  = فروردین

روز بیستم هر ماه  =  بهرام

روز بیست و یکم هر ماه =  رام

روز بیست و دوم هر ماه  =  باد

روز بیست و سوم هر ماه  = دی به دین

روز بیست و چهارم هر ماه  = دین

روز بیست و پنجم هر ماه  = ارد

روز بیست و ششم هر ماه  = اشتاد

روز بیست و هفتم هر ماه  = آسمان

روز بیست و هشتم هر ماه = زامیاذ

روز بیست و نهم هر ماه  = مهر اسفند (ماراسفند)

روز سی ام هر ماه =  انیران

نام هر روز که با نام ماه برابر می‌شد، جشن میگرفتند. چون جشن تیرگان که در تیر روز از تیرماه بود (۱۳ تیرماه) و مهرگان که مهر روز از مهر ماه بود (۱۶ مهر ماه)

نوروز از هرمزد روز از فروردین ماه آغاز می‌شد. بدان گونه خواهد آمد.

دوم – نوروز، روز نو

« والعَصْر ». قرآن به « زمان » سوگند میخورد، که انسان ناآگاه « در زبان » است. چه انسان به زمان بسته است، و باید که حساب ماه و سال نگهدارد. این گذار و گذر را بشمارد، و به آن بیندیشد.

ایرانی آگاه به زمان، « نوروز » را در آغاز سال، و آغاز گردش طبیعت میگذارد. و جشن میگیرد، و پای می‌کوبد که «هان، سالی دیگر گذشت زندگی نو کن و کهنگی‌ها به سال کهنه وا بگذار».

تقویم(۶) همیشه در دسترس همگان نبوده، بدین گونه که امروز هست. و جشن‌های زمانی (ماهانه و سالانه) بدان جهت است که تقویم و تاریخ را یادآور شوند.

« واژه جشن از ریشه « یز – “yaz” » به معنی نیایش و پرستش است »(۷) و « جشن نوروز » نیایش در روز نو است و سپاس این که سالی دیگر از زندگی آغاز شد که « سر سال »(۸) است و « پیشانی سال نو … و اعتقاد پارسیان اندر نوروز آن است که اول روزی است از زمانه، و بدو فلک آغازید گشتن »(۹).

اندیشه نیرومند و بلند ایرانی « نوروز » را آغاز زندگی میخواهد و شروع هر پدیده‌ی مهمی را بدین روز منسوب میدارد، بدین گونه که می‌آید :

آفرینش = این که خداوند آسمان و زمین و روشنائی و آب و گیاه و جانور و آدمی را در شش روز آفرید، در کتب آسمانی از اساطیر به اعتقادات پیوسته است.

در قرآن نیز آمده که « خَلَقَ اللهُ السَمواتِ والارض فی سَتّه ایام »(۱۰) (خداوند آسمان و زمین را در شش روز آفرید).

در آئین زرتشت اعتقاد بر این است که اهورامزدا جهان مادی را در شش بار آفرید، که آن را « شش گاهان بار » گویند. باید که مردم جشن بگیرند و خدا را ستایش کنند.

ترتیب « گاهان بار » های شش گانه چنین است(۱۱) :

۱ – گاهان بار « مدیه زرمی madhy zaraya » (میدیوزرم) که ۴۵ روز پس از آغاز سال است، در آن « آسمان » ها آفریده شد و ا ز۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت است.

۲ – گاهان بار «مدیشم madhysama » (میدیوشم) از ۱۱ تا ۱۵ تیر ماه جشن میشود. با این اعتقاد که شصت روز پس از اولین گاهان بار به روز ۱۵ تیر ماه « آب » آفریده شد.

۳ – گاهان بار « پتیش ههیی patishahya » (پتیه شهیم) مراسم این گاهان بار از ۲۶ تا ۳۰ شهریور برپا میشود. چه اعتقاد براین است که هفتاد روز بعد ا زدومین گاهان بار « زمین » خلق شد.

۴ – گاهان بار « ایه ثرم ayathrema  » که در این گاهان بار – یعنی ۳۰ روز بعد از « گاهان بار سوم » – «روئیدنی‌ها» آفریده شد، که از ۲۶ تا ۳۰ مهر جشن گرفته میشود.

۵ – پنجمین گاهان بار، گاهان بار « مده یاری madahayarya » (میدیارم) است، که هشتاد روز بعد از « گاهن بار ایه ثرم » است، و در آن جاندارن و حیوانات آفریده شدند و مراسم مربوط به آن از ۱۶ تا ۲۰ دی ماه برپا می‌شود.

۶ – آخرین گاهان بار « همس پت میدهی hamas pat maydhaya » (همسپدرم) نامیده می‌شود. مدتش ۱۰ روز است. از ۲۶ اسفند آغاز میشود، و با احتساب پنج روز اندرگاه تا نوروز ادامه می‌یابد، و هفتاد و پنج روز بعد از پنجمین گاهان بار است.

گویند که در این گاهان بار « انسان » آفریده شد. و چون آفرینش انسان به پایان آمد اعتدال ربیعی بود و آن روز «نوروز» نامیده شد، که به نام « اهورا مزدا » (۱۲) منسوب است، از ماه « فروردین » که ماه « فروهر» های نیکان است. و « زردشت که مغان او را به پیغمبری دارند، ایشان را فرموده است بزرگ داشتن این روز را (= مهرگان) و روز نوروز را »(۱۳) و ازاین‌جا می‌بینیم مدعای دکتر بهرام فره‌وشی را که « در اصل نوروز جشنی است که به مناسبت آفرینش نژادها برپا میشود و از این رو در کشورهای دیگر از جمله در یوگسلاوی این جشن نوروزی با مراسم خاص پنهانی و رمزی در ۲۲ آوریل گرفته میشود ». اما در ایران مراسم جشن نوروزی نه تنها پنهانی و رمزی نیست، بلکه همگانی و همه‌جائی است و بزرگتیرین نشانه ملیت و وحدت فرهنگی ایران است. از آغاز پیدائیش دربرابر همه  طوفانهای تاریخ نلرزیده و کاستی نیافته است و حتی مراسم مذهبی را نیز به مقتضای زمان به دنبال خود کشیده است.

اندیشه‌ی وحدت گرای ایرانی جشن بزرگی نوروز را در سرتاسر ایران زمین گسترش داده، اما آن را ویژه‌ی خود و در انحصار خود نداشته است. چنانکه « سال و ماه سغدی‌ها و خوارزمی‌ها د رمشرق و کاپادوکی‌ها و ارمنی‌ها در مغرب ایران که به دست ما رسیده است عیناً و بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است ».(۱۴) که نوروز در آغاز آن قرار دارد. و « امروز هم در عراق و ترکیه در میان کردان خارج از ایران هنوز جشن نوروز معمول است و از سوی دیگر در جمهوری‌های اسلامی، اتحاد جماهیر شوروی، مخصوصاً در آذربایجان و ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان هنوز نوروز جشن واقعیست که هر سال با همان آداب و سنن مخصوص خود در خانواده‌ها گرفته میشود ».(۱۵) آخر نوروز جشن آفرینش انسان است و چه فلسفه‌ای برتر از این که در فرهنگ عظیم و اصیل و جاودان ایرانی آفرینش انسان جشن گرفته میشود. و تاریخی نیز برآن نمی‌توان شمرد، همچنان که بر این فرهنگ و این قوم.

ابداع : همان گونه که آمد، انسان ایرانی میخواهد که آغاز هر مهمی و هر ابداعی در نوروز باشد، و منسوب به آن. به شواهدی چند نظر میافکنیم :

۱ – « عید بودن نوروز را چنین گفته‌اندکه چون جمشید برای خود تخت ساخت، در این روز برآن سوار شد، و جن و شیاطین آن را حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن امر درشگفت شدند و این روز را عید گرفتند»(۱۶) و می‌بینیم « پرواز » که آرزوی جاودانه انسان بوده، در این روز برآورده میشود.

۲ – گویند که نیشکر را جمشید در این روز پیدا کرد و فرمود تا از آن شهد و شکر ساختند و مردم آن را برای هم هدیه فرستادند.

۳ – گروهی نیز نوروز را جشن احیای دید میدانند، این اعتقاد را ابوریحان هم آورده، چنان که گوید :« برخی از علماء ایران میگویند، سبب این که این روز را نوروز گویند، این است که در ایام تهمورث صائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگ بنظر آمد و آن روز را که روز تازه‌ای بود جمشید عید گرفت اگرچه پیش از این هم نوروز، بزرگ و معظم بود ».(۱۷)

۴ – در دوره‌ی اسلامی نوروز را به سلیمان پیامبر نسبت داده‌اند و گفته‌اند که چون وی انگشتری خود را گم کرد، پادشاهی بدینگونه از دستش بیرون رفت. و پس از چهل روز آن را باز یافت. و فّره‌ی پیشین به او بازگشت و پادشاهان نزد او رفتند و مرغان به او بازگشتند و ایرانیان گفتند « نوروز آمد ».

۵ – بعثت : نوروز در آئین زردشت، جشن مذهبی هم هست، چه معتقدند که خرداد روز از فروردین ماه روز تولد برگزیده شدن زردشت پیغمبر بزرگ ایران باستان است.

۶ – نوروز در اعتقادات اسلامی : نوروز به اعتقاد شیعیان روزی است که حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام امام اول و بزرگ مرد اسلام به جانشینی حضرت محمد (ص) برگزیده شد و برمسند خلافت نشست. چه روز غدیر خم سال ۱۰ هجری که حضرت محمد (ص) حضرت علی را به جانشینی خود به مسلمانان معرفی کرد، مطابق بود با ۲۹ حوت، و روز چهارم از خمسه‌ی مسترقه، و بنابراین اولین روز امامت آن حضرت برابر می‌افتد با روز اول فروردین (۱۸).

برای توجه بیشتر اعتقادات مردم اردبیل میآوریم :

در دهات مجاور و در شهر اردبیل مردم معتقدند که : در نخستین روز سال نو، امیرالمؤمنین علی (ع) عرش بر تخت سلطنت جلوس کرد و بر گردن یزید لعین لگام زد. در این روز نو شربتهای شیرین و گوارا به جای آب در جوی‌های بهشت روان میشود و در حرم قدس الهی دوستداران علی (ع) و یاران حضرت حسین (ع) و دیگر پیشوایان دینی شادمانی میکنند … در این هنگام  در عالم علوی جبرئیل پیک نوروز است و قاصد حلول سال نو. وقتی که جبرئیل پیام نوروز را به حضرت محمد (ص) می‌رساند، پیغمبر خدا، از درگاه باری تعالی مسئلت مینماید تا این سال نو بر بندگان راستین او مبارک باشد»(۱۹). این خود میتواند نمایشگر ریشه‌های بسیاری باشد، که در اعتقادات مذهبی میتوان یافت. و هم نشانه‌ای است بر قدرت جشن نوروز، که هزاران سال است برپای ایستاده، و سیلاب‌های زمان تنها غبار سالیان از چهره‌اش پاک کرده‌اند. همچون اشک که گرد و خاک از چشم میشوید.

سوم – نوروز، جشن آغاز

به هر تقدیر، و به هر اعتقاد، نوروز جشن شروع گردش طبیعت است. و « سر سال » و « پیشانی سال نو »، که میتوان گفت از آن زمان که ایرانیان گردش سال را و گردش طبیعت را یافتند، نوروز را در آغاز آن نهادند. « خیام » این کشف را از جمشید میداند :

« اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون ندانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آنک هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه‌روز به اول دقیقه حمل باز آید، بهمان وقت و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن چه هر سال از مدت همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آئین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند »(۲۰).

ایرانیان هر آغازی را جشن میگیردند و نوروز که بزرگترین آغاز است، بزرگترین جشن است با اصیل‌ترین سنتها و مراسم جاودانه.

در « الاشت » و « سما » از روستاهای مازندران در روزهای اول هر ماه هم مراسمی است، که در  « الاشت » « مارمه mar me » و در « سما » « مارما mar ma » نامیده می‌شود، یعنی « مادر ماه ».

« آلاشتی » ها اولین روز پتک (پنجه اندرگاه) را نیز « پتک مارمه petak mar me » میگویند. آن کسی که در اولین روز ماه به خانه‌هاشان میآمد باید که خوش قدم و خوش شگون باشد، همچنان صبح نوروز.

در « الاشت » به پسری که برایشان خوش یمن است و اول هرماه به خانه‌شان میآید « شهین sehin » می‌گویند(۲۱).

و نماز اول ماه و نماز عید فطر را هم در اسلام از همین دست داریم، که در دستورات دینی سفارش بسیار برآن شده است و نیایش است در اول ماه. و نماز در صبح عید فطر که بعد از ماه رمضان است و پایان ماه عبادات و آغاز سالی به آرامش. که این هم خود نگهداری حساب زمان است، تا برآغاز و انجام هرماه آگاهی‌شان باشد.